نقد و بررسی سریال ایرانی ملکه گدایان
سریال ایرانی ملکه گدایان یک درام معمایی اجتماعی، محصول سال ۱۳۹۹ و از سری مجموعههای شبکه نمایش خانگی است که مانند سریال آوای باران، یکی دیگر از آثار سهیلی زاده به زندگی کودکان کار میپردازد. از جمله بازیگران این سریال باران کوثری، آرمان درویش، رویا نونهالی، پانتهآ بهرام و فرزاد فرزین را میتوان نام برد. |
نقد و بررسی سریال ایرانی ملکه گدایان
سریال ایرانی ملکه گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی علی طلوعی، از سری مجموعههای شبکه نمایش خانگی، در ژانر درام اجتماعی و عاشقانه، محصول سال ۱۳۹۹ است. سریال ایرانی ملکه گدایان یک درام معمایی اجتماعی است که مانند سریال آوای باران، یکی دیگر از آثار سهیلی زاده به زندگی کودکان کار میپردازد. از جمله بازیگران این سریال باران کوثری، آرمان درویش، رویا نونهالی، پانتهآ بهرام و فرزاد فرزین را میتوان نام برد.
سریال ایرانی ملکه گدایان برای آن دسته از مخاطبانی که در یک سال گذشته به دلیل شیوع ویروس کرونا نتوانستهاند به سینما بروند گزینه مناسبی برای پر کردن اوقات فراغت است. داستان سریال درباره یک نابغه شیمی به نام البرز شمس است که در آلمان درس خوانده است. البرز در آلمان با یک دختر ایرانی به نام سارا که برای معالجه بیماری پدرش به آلمان رفته آشنا میشود و با او نامزد میکند. البرز و سارا قرار است مراسم ازدواج خود را در یک کشتی تفریحی در استانبول ترکیه برگزار کنند که به آنها خبر میدهند، خسرو پدر البرز سکته کرده و به کما رفته است. البرز به دلایلی نامشخص نمیتواند به ایران برگردد، اما برای آخرین دیدار با پدر باید به ایران برگردد. مادرش خورشید سعی میکند او را از بازگشت به ایران منع کند، اما البرز تصمیم خود را برای بازگشت گرفته است. وقتی به ایران میرسد هویتش از سوی سارا، اطرافیان و حتی خورشید انکار میشود.
سریال ایرانی ملکه گدایان
نقد سریال ایرانی ملکه گدایان
سریال ایرانی ملکه گدایان در قسمتهای ابتدایی شروعی غافلگیر کننده و طوفانی دارد، کارگردان کاراکتر اصلی سریالش را پا به پای مخاطب درگیر سوالهای زیادی میکند، بنابراین مخاطب برای رسیدن به جواب سوالاتش جذب این سریال میشود. استفاده از بازیگران خوش چهره، استفاده از موسیقی تیتراژ بینظیر با صدای روزبه بمانی از دیگر عواملی هستند که مخاطب را جذب میکنند. از دیگر عواملی که بیننده را وادار میکند قسمت به قسمت سریال را پیگیری کند این است هر قسمت سریال در بزنگاهی مهم تمام میشود و به این ترتیب مخاطب را با خود همراه میسازد.
اما در کنار نقدهای مثبت همیشه نقدهای منفی نیز وجود دارند، کارگردان سریال به جز ایده های تکراری در غافلگیر کردن مخاطب هیچ حرفی برای گفتن ندارد پرسشهایی که در ذهن مخاطب ایجاد میشود با عامیانهترین پاسخها از طرف تیم نویسنده و کارگردان ارائه میشود. فیلمنامه سریال به شدت دارای ضعف است، علاوه بر آن روایت چهارچوب مشخصی ندارد و برای مخاطب باور پذیر نیست و هیچ نسبتی با واقعیت جامعه ندارد. همچنین سریال در ادامه اطلاعت را به درستی به مخاطب منتقل نمیکند و همین موضوع باعث از بین رفتن تمرکز بیننده از قسمتی به قسمت دیگر میشود. بازیگران معروف این سریال نیز نتوانستند بازی درخشانی از خود نشان دهند و در حجد بازیگران آماتور ظاهر شدند.
اما از نظر داستانی نقدهایی نیز به سریال وارد است، البرز که در آلمان بزرگ شده وقتی به ایران برمیگردد هیچ کسی را ندارد، مجبور است مدتی را در مفت آباد بگذراند و چنان با زندگی جدید خو میگیرد که انگار سالهاست بین کودکان کار زندگی کرده است. با وجود اینکه کارگردان سعی کرده به مخاطب این تصور را القا کند که این سریال متفاوت از بقیه سریالهای ایرانی است، اما در این زمینه موفق نبوده است.
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(